شماره: 90
1392/04/11
غزلی برای دخترم
چشم وا کن که تماشایی دیدار شوم

چشم وا کن که تماشایی دیدار شوم/دیده بگشا که به هوش آیم و بیدار شوم/جلوه کن دخترم ای خاطره صبح ازل/تا من گمشده تر نیز پدیدار شوم

چشم وا کن که تماشایی دیدار شوم

دیده بگشا که به هوش آیم و بیدار شوم

 

جلوه کن دخترم ای خاطره صبح ازل

تا من گمشده تر نیز پدیدار شوم

 

گریه ات را غزل شادتری خواهم خواند

اگر از شاعری غصه سبکبار شوم

 

بی شک انگار نبوده است و نبودم به جهان

گر نه در آینه چشم تو تکرار شوم

 

پدر آری پدر! آن واژه که خواهم خندید

سال ها، هر چه به فرمان تو احضار شوم

 

دخترم! پنجره تازه دیدار خدا

چهره بگشا! نکند یکسره دیوار شوم

 

ظهر نهم مهر 1390 - جوادیه تهرانپارس 

 

حق انتشار محفوظ است ©